-
نوشتههای تازه
بایگانی
- اکتبر 2018
- مِی 2017
- ژانویه 2017
- جون 2016
- فوریه 2016
- ژانویه 2016
- سپتامبر 2015
- جون 2015
- فوریه 2015
- ژانویه 2015
- دسامبر 2014
- نوامبر 2014
- اکتبر 2014
- سپتامبر 2014
- آگوست 2014
- جون 2014
- مِی 2014
- آوریل 2014
- مارس 2014
- فوریه 2014
- ژانویه 2014
- دسامبر 2013
- نوامبر 2013
- اکتبر 2013
- سپتامبر 2013
- آگوست 2013
- ژوئیه 2013
- جون 2013
- مِی 2013
- آوریل 2013
- فوریه 2013
دستهبندی
فرا
بایگانی ماهانه: ژانویه 2015
…
آمدم بنویسم » دلم برات تنگ شده » و بروم اما دیدم نه این چهار کلمه بیان این حجم دلتنگی من است نه تو این همه دلتنگی در باورت میگنجد….این بود که فقط رفتم…
نوشتهشده در تنبلک
دیدگاهی بنویسید
بی طاقتی
اگر امروز نیامدی دیگر هیچوقت نیا هیچوقت… اگر بگذاری و بتوانم امروز را با این همه دلتنگی و بی طاقتی تنهایی بگذرانم همه ی عمر باقیمانده ام را هم میتوانم بی تو بگذرانم…پس لطفا یا همین امروز یا هیچوقت…
نوشتهشده در zozo
دیدگاهی بنویسید
خدای بی زمان
بیشترین اختلاف من و خدا برمیگردد به عدم تفاهممان درباره ی گذشت زمان. زمان برای من و او مثل هم نمیگذرد و از همین جا کار خراب میشود و اختلاف بالا میگیرد. من نمیفهمم درک او از گذر زمان و … ادامهی خواندن
نوشتهشده در zozo
دیدگاهی بنویسید
بی تویی
بیا با هم حرف بزنیم گور بابای همه چیز و همه کس، گور بابای گذشته های از هم جدایمان و آینده ی؟!!…بی خیال…. بیا با هم برای خاطر همین لحظه ها که دارند بی تو میگذرند…بیا با هم…
نوشتهشده در zozo
دیدگاهی بنویسید
به همین سادگی
هر روز صبح تکه های از هم پاشیده ی زنانگی ام را جمع میکنم میگذارم زیر پاشنه کفشهایم تا در دنیای مردانه ام کوتاهی نکرده باشم. گیر کرده ام میان زنی که من نیست و منی که زن نیست، خسته … ادامهی خواندن
نوشتهشده در zozo
دیدگاهی بنویسید